Wanaka to Queenstown
After all those hard days having one night rest in a room and having shower was so nice and I had a good rest there. In the morning I was ready to leave and just I took what I needed for breakfast to have and then just leave beautiful Wanaka.
Before leaving there let me explain Wanaka and its beauty however I am not able to explain what I saw and even the pictures are not enough to show its beauty.
Wanaka is just located by a beautiful lake and a range of mountain across the lake. The city is located 300m above of sea level and surrounded by the hills North to the South from the East side and a range of mountain on the West which is mirrored on the lake and a nice park on the east side of lake has made place to relax and meditation or …what you want.
Ok I was leaving the room for the kitchen to have breakfast that suddenly I faced with a breathtaking scenery of sunrise on the mountain. A red line of warm light on the tip of the picks which were covered with a white snow. For a moment I was frizzed and just stars at the light but that moment wasn’t too long and just I threw my breakfasts stuff and I grabbed my camera began to run to the lakeside to catch the picture of mountain on the lake. Fortunately after cycling in the south island I am in shape and it was so easy running and also enjoyable. I was exactly on the right time on the right moment. It was so beautiful and magnificent scenery.
After that I walked back to the room and picked my breakfast to have it in the kitchen and then it was time to leave. I left there about 11am and I took the scenic road to Queenstown. There is 2 roads to Queenstown, 1- is the main road which is road no-6 and the other one is the road via Caradona which has some steeps as well but it is much more nicer than the other road. The road was exactly like the road in our region and the hills and everything was exactly like home. I was feeling cycling at home. After about 45km I began to climb a hill and just after about 7km the hill finished and there mostly down to Queenstown. I easily could make it to Queenstown but I was passing a beautiful private road which was just like paradise, I was thinking how it can be nice camping around there and enjoy beauty of that nice road but I was in a very steep hill going down.
After about 500m I decided to stay there and just came back and I asked the owner for camping around there and she kindly accepted that just I pitched my tent there. Such a beautiful night with a half moon which had a strong light just across of my tent. It was so cold but I couldn’t ignore the beauty of moonlight so I left the door of my tent open and I lied down in my sleeping bag watching the moon for more than an hour.
In the morning my tent was entirely covered by ice and actually in the early morning I was feeling so cold due to the temperature was below zero and so cold. However it was enough nice to enjoy and do not feeling cold.
I left there for Queenstown and began to cycle very slowly and just enjoying the scenery of mountain and beauty of landscape and stop after stop to take picture.
Finally I arrived to Queenstown about noon and after having lunch and internet just I came to the holiday park to pitch my tent and take shower and also writing my dairy and charging the batteries and I think having some cold at night in the tent. hehehehh
15 June 2008
واناکا به کوئینز تاون
بعد از تمام اون روزهای سخت٬ یک شب استراحت در یک اتاق و دوش گرفتن بسیار عالی بود و اونجا استراحت خوبی داشتم. صبح آماده رفتن بودم و هر چیزی که برای صبحانه لازم داشتم رو با خودم برداشتم و واناکای زیبا رو ترک کردم.
قبل از ترک آنجا٬ اجازه دهید در مورد واناکا و زیبایی هایش توضیح دهم هر چند قادر به بیان کردن چیزی که دیدم نیستم و حتی تصاویر برای نشان دادن زیبایی اینجا کافی نیستند.
واناکا نزدیک یک دریاچه بسیار زیبا و رشته کوهی در طول دریاچه قرار گرفته .شهر در 300 متری ارتفاع از دریا ست و بوسیله تپه هایی که در سمت شرق ٬از شمال به جنوب کشیده شده اند و یک رشته کوه در سمت غرب ٬که تصویر آن در دریاچه منعکس می شود ٬ محاصره شده است. و همچنین پارکی زیبا در شرق دریاچه محلی برای استراحت٬تفکر و … هر چه شما بخواهید فراهم کرده است.
خوب داشتم از اتاق خارج می شدم تا به آشپز خانه برم تا صبحانه بخورم که ناگهان با منظره نفس گیری از طلوع آفتاب بر کوهستان رو به رو شدم. خط قرمزی از نور گرم بربالای قله ها که با برف سپید پوشیده شده بودند. برای لحظه ای خشکم زد و به نور خیره شدم اما اون لحظه خیلی طولانی نبود و فقط صبحانه ام رو کناری انداختم و دوربینم رو قاپیدم و شروع کردم به دویدن به سمت کناره آب تا از تصویر کوهها بر دریاچه عکس بگیرم. خوشبختانه بعد از رکاب زدن در جزیره جنوبی ٬ من رو فرم هستم و دویدن برام خیلی آسون و لذت بخش بود. من دقیقا در زمان و لحظه مناسب اونجا بودم . منظره خیلی زیبا و باشکوه بود.
بعد از اینکه به اتاق برگشتم و صبحانه ام رو برداشتم تا در آشپزخانه بخورم٬ زمان رفتن فرا رسید. ساعت 11 صبح اونجا رو ترک کردم و جاده خوش منظره کوئینز تاون رو در پیش گرفتم. برای کوئیز تاون 2 مسیر وجود داره٬ 1 – جاده اصلی که جاده شماره 6 است و دیگری جاده کارادونا ست که چندین سراشیبی داره اما خیلی قشنگتر از جاده اولی است.
جاده دقیقا شبیه جاده های منطقه ماست و تپه ها و همه چیز کاملا مثل خونه بود. احساس می کردم در کشور خودم رکاب می زنم. بعد از حدود 45 کیلومتر شروع کردم به بالا رفتن از یک تپه و نزدیک 7 کیلومتربعد٬ تپه تموم شد و بقیه اش تقریبا به سمت کوئینز تاون رو به پایین بود. راحت می تونستم به کوئینز تاون برم ولی من داشتم از یک جاده خصوصی زیبا می گذشتم که مانند بهشت بود٬ داشتم فکر می کردم چادر زدن در اون اطراف و لذت بردن از زیبایی های اون جاده چقدر می تونه دلپذیر باشه اما من روی یک تپه با سرازیری تند بودم و به سمت پایین می رفتم.
بعد از حدود 500 متر تصمیم گرفتم اونجا بمونم و برگشتم و از مالک اجازه گرفتم تا اون اطراف چادر بزنم و او با مهربونی پذیرفت که من چادرم رو اونجا بر پا کنم. شب زبیایی بود با ماهی نیمه که نور قوی ای بر چادرم می تاباند. هوا خیلی سرد بود اما من نمی تونستم زیبایی مهتاب رو نادیده بگیرم بنا براین در چادرم رو باز گذاشتم و در حالی که در کیسه خوابم دراز کشیده بودم٬ بیشتر از یک ساعت نور ماه رو تماشا کردم.
صبح چادرم کاملا با یخ پوشیده شده بود در واقع صبح زود من احساس سرمای شدید می کردم به دلیل اینکه دما زیر صفر و هوا بسیار سرد بود. به هر حال اونجا به اندازه کافی زیبا بود تا لذت ببری و احساس سرما نکنی. من اونجا رو به سمت کوئینز تاون ترک کردم و شروع کردم به آهسته رکاب زدن و فقط از مناظر کوهستان و زیبایی چشم انداز لذت می بردم و پشت سر هم توقف می کردم تا عکس بگیرم.
بالاخره نزدیک ظهر به کوئینز تاون رسیدم و بعد از اینکه ناهار خوردم و کارهای اینترنتیم رو انجام دادم ٬ به پارک تعطیلات اومدم تا چادر بزنم و دوش بگیرم و خاطره هام رو بنویسم وباطری ها رو شارژ کنم و فکر می کنم کمی در طول شب در چادرم سرما بخورم. هه هه هه