Trekking…Day 2
I woke up at 6:15 as usual and after collecting my stuff and breakfast I started trekking at 7:20 ,but unfortunatly the weather was cloudy and it looked that I have rain ,however there was no view of mountain due to cloud and just I started by hope of a view in future.
Today I had a very hard trekking due to I want to reach Chamrung by the same day and most of guid and lokal people say that you can not do it but I had to due to I have to save time as well.as I have experiance about my body I knew that by 5minut rest in each hour I can trek more hours on day and I did the same. As I told about weather the rain begans at about half pass 8 and I had to walk onder rain all the day .due to rain and close road in yesterday just afew trekkers were on the way and the trail was almost empty.the trail goes from forest and fur sure it isnt neccecery to say how it was beautyful and nice even on the rain.rain made everything clean and shiny ,it was very nice but in the other hand it was a little bit cold and I soaked completly.
The way crossed from Tolka,Landruk,….Jhinu and about 5:30 I could arrive to Chamrung.today the trail was up and down as every trekking trail are, and nust after Jhinu it was just up on the stony steps which was defficult by heavy bag and tirness.
When I arrived to Chamrung I stayed in the first guest house and just I asked him for tow blankets and also I asked him if I sleep please wake me up about 8 for dinner ,but when I woke up I saw that time is near 11 and the restaurant is close.ohh some time some bescuit is very nice specially when you dont have any choice else.I woke up and tried to write this article but plog didnt work and just I had sleep again to save enerjy for today .when I woke up at 11 I looked at Machapuchhr when the sky was completly clean from clouds and under moon light ,wooow just you have be hear and see how it is wonderful and I didnt loos my enerjy to reach hear to see the scenery of mountains.ok after that again sleep on very warm blankets and wait for anothe day .
1 March 2007
روز دوم
طبق معمول ساعت 6:15صبح از خواب بیدار شدم وبعد از صرف صبحانه و بستن کوله حدود ساعت7:20 براه افتادم البته تنها، نه با دوستان هلندیم چون اونها با داشتن دوتا بچه سرعتشون کم بود ومن نمیخواستم زمان رو از دست بدم.
متاسفانه هوا کاملا ابری بود وهیچ نمائی از کوهستان دیده نمیشد فقط به این امید که بعدا بتونم خوب ببینمشون حرکت کردم.
امروز پیاده روی خیلی سختی داشتم چون میخواستم هرجوری شده خودمو به چامرونگ برسونم و همه میگفتن که امکان نداره، چون راه خیلی زیاد بود ولی بعضی وقتها میزنه به سرم ومیخوام که یک کاری را هر جور که شده انجامش بدم و این پیاده روی هم از همین کارهاست.
با توجه به شناختی که از بدنم داشتم میدونستم که در طول مسیر با 5دقیقه استراحت بعد از هر ساعت پیاده روی میتونم زمان زیادی حرکت کنم و فشار زیادی بیارم،و همین کاررو هم کردم.
همونطور که گفتم هوا کاملا ابری بود وهر لحظه احتمال بارون میرفت. از ساعت 8:30صبح به بعد بارون شروع شد ومن تمام روز را زیر باران حرکت کردم.
خوشبختانه چون دیروز تعطیلی بود وامروز هم بارانی ، توی جاده خیلی خلوت بود وهیچ کسی رفت وآمدی نداشت و این برای من خیلی خوب بود مثل همیشه بارون همه چیز ررو تازه کرده بود والبته من هم موش آبکشیده شده بودم ،کاملا خیس خیس.
پس از گذشتن از تولکا،لاندروک وجینو حدود ساعت 5 عصر به چامرونگ رسیدم.
همه مسیر امروز سر بالائی و سرازیری بود مثل تمام مسیرهای تراکینگ وفقط بعد از جینو تمام مسیر پله بود که سخت ترین بخش مسیر امروزبود مخصوصا با خستگی یک روز پیاده روی و کوله پشتی سنگین.
وقتی به چامرونگ رسیدم تو اولین هتلی که دیدم اطاق گرفتم و فقط ازش 2تا پتو گرفتم و خواستم تا منو ساعت 8 برای شام بیدار کنه، ولی ساعت 11بیدار شدم واز شام هم خبری نبود چون همشون خوابیده بودند اما آسمون کاملا صاف بود و قله ماچاپوچ زیر نور ماه به زیبائی دیده میشد. اصلا قابل وصف نیست و فقط خودت باید اونجا باشی وببینی.
خوشبختانه بیهوده انرژی صرف نکرده بودم وتحمل فشار مسیر به دیدن اون همه زیبائی میارزید.
خوب از شام که خبری نیست و فقط میتونم برم زیر پتو و از گرمای اون ودیدن ماچاپوچ که پشت پنجره منتظره لذت ببرم