Planting tree in some schools in Yeghvard
In Yerevan I met Maryam Sukhodyan who is human’s right and environment activist, a very strong but kind person who actually has devoted her life for human being and also nature. We met first somewhere around Abovian street and we spend almost a whole afternoon talking. At night while I was chatting with her over FB she sent some requests to her friends asking for co operation of tree planting. In the same day I received an email from Sirarpi who lives in Yeghvard a city 20km far from Yerevan on the North East. I was planning to go there on my way to Sevan, I could have a stopover and hold the workshop and then leave city but my plan changed as always it happens, so I decided to go there and come back to Yerevan. I went to Yeghvard on Wednesday April 20 on bike. I arrived 30min earlier than the time I supposed to be there. I couldn’t find any who speak English, so I had to wait for her to call me. So she did at 12, and I found I was waiting for 30min just in front of her office!! Anyway I went to her office which is located in City hall building. A room which has given by municipality to do some work on environment issues and their NGO was actually sponsored by an European company ( to be honest I have forgotten the name).
After a short talk we went directly to a school where we planted 4 trees with students, mostly by boys. Then we went to another school to plant some more trees and also we planted around more 8 trees there and afterward we came back to the office where we could show the pictures from my journey and also we could have our workshop with kids. After we saw the pictures I began to talk with kids…I learned how to get along with boys. They were not so young and it was easy in some way and hard in some other ways. we were talking about trees and about what we individually could do to save our planet clean and healthy. While I was talking about keeping our place clean, suddenly I saw a rubbish bin, I just took it and through all the garbage in the class…I told the how does it look like now? It was so ugly and not nice anymore..then I began to clean…now” how does it look like?” I found this as a way to show students in a practical way how throwing rubbish could effect the beauty of our living hood. I learnt something from that class which was so good. I finished the class around 3pm and then we continued talking with Sirarpi and other her friends in their NGO.
They were volunteer and they are not paid for their work…I was surprised to hear that as they are spending all their time in that office. We talked a lot and I was learning from them how to manage their work…I need all these experiences for the future when I am going to start my main work on environment protecting issues. many thanks to Sirarpy Manyan, Mari chakryan, Ruzana Manyan, Naico Hasufunyan, Warine Yayloyan from Youth – ecological NGO of Yeghvard and also Mrs Haikanush Horvannyan president of 3d secondary school in Yeghvard and Mrs Karine Mashrabyan the head of Nairi Voeational collage of Yeghvard.
20 April 2011
درخت کاری در کالج و مدرسه شهر یقوارد
من در ایروان با خانم مریم سوخدیان کسیکه در زمینه حقوق بشر و محیط زیست فعالیت می کند ملاقات کردم.شخصی بسیار قوی در عین حال مهربان! او کسی است که زندگیش را برای بشریت و طبیعت اختصاص داده است.
ما او را برای اولین بار در جایی حوالی خیابان ابویان ملاقات کردیم وتقریبا یک بعد از ظهر کامل را به صحبت با ایشان گذراندیم.
در همان شب در حالیکه من مشغول گفتگو با یشان در فیس بوک بودم او برای تعدادی از دوستانش درخواست هایی مبنی بر همکاری در کاشت درختان فرستاد.
در همان روز من ایمیلی از طرف سیرارپی شخصی که در شهری در 20 کیلومتری شمال شرق ایروان به نام یگاورد زندگی می کرد برایم فرستاده شد.
من برنامه داشتم که تا 7 به انجا بروم .من میتوانستم در آنجا توقفی داشته باشم و کارگاهی برگزار کنم و سپس شهر را ترک نمایم اما برنامه عوض شد اتفاقی که همیشه می افتد!!! بنابراین تصمیم گرفتم به آنجا بروم ولی دوباره به ایروان برگردم.
در روز چهارشنبه 20 آوریل با دوچرخه به یگاورد رفتم.
حدود 30دقیقه از زمانی که قرار بود برسم زودتر رسیدم.کسی را که بتواند انگلیسی صحبت کند را پیدا نکردم ،بنابراین باید منتظر می ماندم تا او با من تماس بگیرد.او ساعت 12 زنگ زد و من متوجه شدم حدود 30 دقیقه جلوی محل کار او منتظر بوده ام!
. خلاصه من به اداره او در ساختمان ورودی شهر رفتم.یک اتاق از طرف شهرداری برای کارهای محیط زیستی و ان جی ا اختصاص داده شده بود که یک کمپانی اروپایی(راستش را بخواهید اسمش را فراموش کرده ام!) نیز ان را حمایت می کرد
بعد از گپ کوتاهی مستقیما به مدرسه ای رفتیم که در آنجا با کمک دانش آموزان 4درخت کاشتیم.سپس به مدرسه دیگری رفتیم تا درختان بیشتری بکاریم و حدود 8 درخت در انجا کاشته شد.بعد از ان ما به اداره برگشتیم تا عکس هایی از سفرم را نمایش دهم و به همراه بچه ها کارگاهی داشته باشیم.
بعد از نشان دادن عکس ها من شروع به گفتگو با بچه ها کردم.من یاد گرفتم که چطور باید با پسربچه ها کنار بیام و انها را کنترل کنم.آنها خیلی جوان نبودند و تقریبا این کار از جهاتی برایم آسن و از جهاتی دشوار بود.
درباره درختان و اینکه چطور هرکس به شخصه می تواند در حفظ سیاره ای پاک و سالم نقش داشته باشد صحبت هایی شد.
در حالیکه من داشتم درباره حفظ پاکی و تمیزی مکانمان حرف می زدم ناگهان چشمم به سطل آشغالی خورد ،ان را برداشتن و تمام آشغال هارا در کلاس خالی کردم… و گفتم به نظرتان الان این شبیه چیست؟به شدت زشت و نازیبا بود.سپس من شروع به تمیز کردن کردم…حالا این شبیه چیست؟
من این روش را پیش گرفتم تا به بچه ها به صورت عملی نشان دهم که ریختن اشغال و زباله چقدر در زیبایی محیط زندگیمان موثر است.من از آن کلا چیزهای خوب زیادی آموختم.
کلاس را حدود ساعت 3بعد از ظهر به پایان رساندم و بعد از آن به گفتگویم با سیراپی و دیگر دوستان او در ان جی ا ادامه دادم.آن ها کارشان را بصورت داوطلبانه انجام می دادند و مبلغی بابت آن دریافت نمی کردند…برای من خیلی جالب بود که آن ها تمام زمان خود را در آن اداره می گذراندند.ما صحبت های بسیاری باهم کردیم و من از آنها یاد گرفتم که چگونه کارشان اداره می شود…من به همه این تجربیات در آینده نیاز خواهم داشت یعنی زمانیکه کار اصلی خودم در زمینه محیط زیست را بخواهم آغاز کنم.
از سیرارپی مانیان،ماری چاکریان،روزانا مانیان،نیکو هسوفونیان،وارین یایلوان،از گروه جوانان اکولوژیکال ان جی ا یگاورد و همچنین خانم هایکانوش هوروانیان مسئول مدرسه راهنمایی در یگاورد و خانم کارین مشربیان رئیس کالج …. در یگاورد بسیار سپاسگزارم.