My story in KUL and future plan for Malaysia
As I wrote when I arrived to KUL it was midnight and just I went to chinatown to get a room and wait for tomorrow and meeting CK a friend from HC and just 3 days traveling on airoplan made me really tired ,so a day after I woke up by 10 !! and just I called CK. after that he came and picked me up and brought to his house and I staied there for about 4 days ,I thought that I can do my work by 4-5 days ,but again weekend and 2 days time and nothing to do (official work),so my duration of staying was getting long and I didnt like it ,so I shift there to a hotel again in chinatown and I staied there 2 nights.then my friend(Mohammad Zarif Sadr) came from Iran who is student in Cyberjaya and I went to Cyberjaya and now I am in Cyberjaya for 2 days and I hope tomorrow I can go out from this area and again cycling. now I have just 20 days visa for Malaysia and it is enogh for riding there and getting off from this country but I have many thing to do here an dI dont like to leave it soon,so I will extend my visa for and just see what can I do.
Benno is very close and just I can meet him again by one day riding and I am happy to meet him again,in th eother hand one of the person who is very important for me to meet is Rick ( a cyclist from USA) ,he is going down from Thailand and just th efirst week od May he will come to Malaysia ( exactly the time that I will finish the visa ),so I will wait for him and thats why I am going to extend my visa .also at first I want to bike through eastern caust line ,but I found that I will bike too many kilometer in east caust lines in Thailand so it is better to bike in west part of Malaysia and just visiting sun set on beaches in west ,which I have missed it for a long time.wooow ,walking on beaches and looking on horizon and the sun at end….jsut thinking about is wonderful,I am sure that being there is more beautiful than imagination !!!!
I hope my visa for Cambodia is ready today and just I have to go there and collect it ,then I finish my official work here and just I can go….
18 April 2007
داستان من در کوالالامپور و برنامه های آینده ام برای مالزی
همانطور که گفتم هنگام نیمه شب به کوالالامپور رسیدم و مستقیم به چاینا تون رفتم تا اتاقی بگیرم و فردای آن روز یکی از اعضای اچ سی به نام سی کی را ملاقات کنم.سفر سه روزه ام با هواپیما مرا بشدت خسته کرده بود.بنابراین روز بعد ساعت ده صبح از خواب بیدار شدم.همان موقع با سی کی تماس گرفتم و او به دنبالم آمد و مرا به خانه اش برد.و حدود 4 روز در آنجا ماندم.فکر می کردم می توانم چهار-پنج روزه کارم را به اتمام برسانم اما دوباره تعطیلات آخر هفته از راه رسید و من هیچ کاری انجام نداده بودم .(کارهای اداری).مدت زمان اقامت من داشت طولانی می شد و من از این بابت ناراحت بودم .بنابراین از آنجا دوباره به هتل رفتم و 2 شب در آنجا ماندم.پس از آن نزد یکی از دوستانم به نام محمد ظریف صدر که برای تحصیل از ایران آمده و دانشجوی سیبرجایا بود،رفتم.حالا به مدت دو روز است که در سیبرجایا هستم و امیدوارم فردا از این محیط خارج شوم و دوباره بتوانم رکاب بزنم.حالا ویزای 20 روزه ای برای مالزی دارم.
که این زمان برای رکاب زدن و خارج شدن از این کشور کافیست اما کارهای زیادی هست که باید در اینجا انجام دهم و دوست ندارم که به همین زودی اینجا را ترک کنم.بنابراین ویزای خود را تمدید خواهم کرد و باید ببینم که چه کاری می توانم انجام دهم.
بنو بسیار به من نزدیک است و من می توانم تنها با یک روز رکاب زدن او را دوباره ببینم .و من از این بابت خوشحالم.از طرف دیگر یکی دیگر از افرادی که ملاقات با او برایم بسیار مهم است ریک (یک رکابزن آمریکایی) است .حرکت او از تایلند به سمت پایین است و در هفته ی اول می به مالزی خواهد رسید.(دقیقا در زمانی که ویزای من به اتمام خواهد رسید)بنابراین من منتظر او خواهم ماند و به همین دلیل است که ویزایم را باید تمدید کنم.همچنین در ابتدا می خواستم به دور خط ساحلی شرقی رکاب بزنم که فهمیدم در تایلند مسافتی طولانی را درکنار آن رکاب خواهم زد لذا بهتر است که در قسمت غربی مالزی رکاب بزنم و به تماشای غروب آفتاب در آن سواحل بپردازم.مدت هاست که فرصت دیدن چنین منظره ای را از دست داده ام.woooow !!
راه رفتن در کنار ساحل و نگاه کردن به مرز زمین و آسمان و غروب خورشید..! حتی فکر کردن در مورد آن نیز فوق العاده است.قطعا بودن در آنجا بسیار زیباتر از تصور کردنش است!!! امیدوارم امروز ویزایم برای کامبوج آماده شود.باید به آنجا رفته و آن را تحویل بگیرم .سپس کارهای اداریم را در اینجا به پایان رسانده و می توانم آماده رفتن شوم….