Ko-Lanta and meeting Saul again
[[{“type”:”media”,”view_mode”:”media_original”,”fid”:”1211″,”attributes”:{“class”:”media-image”,”height”:”186″,”style”:”float: left; margin-top: 4px; margin-bottom: 4px; margin-left: 8px; margin-right: 8px;”,”typeof”:”foaf:Image”,”width”:”300″}}]]I knew that Saul is in Ko-Lanta which an island on the west and regarding to my map by about 160km I could get it ,so I sent an email to Saul and I informed him hat I will be there by a night after.so I start cycling by 8am and just thanks GOD that weather was cloudy and I had nice weather
Ko-Lanta and meeting Saul again
[[{“type”:”media”,”view_mode”:”media_original”,”fid”:”1211″,”attributes”:{“alt”:””,”class”:”media-image”,”height”:”186″,”style”:”float: left; margin-top: 4px; margin-bottom: 4px; margin-left: 8px; margin-right: 8px;”,”typeof”:”foaf:Image”,”width”:”300″}}]]I knew that Saul is in Ko-Lanta which an island on the west and regarding to my map by about 160km I could get it ,so I sent an email to Saul and I informed him hat I will be there by a night after.so I start cycling by 8am and just thanks GOD that weather was cloudy and I had nice weather,so just I cycled for a long time,about 12 hours which had just 1:30 hour rest and the rest of time just I was cycling.
Wooow after 135km cycling that is long day by itself I saw a signboard which was KoLnta 50km…..ohhh .but I decided to get it by the same day so I had to do it.so ok Mohammad you canlisten to music and continue.just I was near the ferry terminal that one pickup stopped and ask me to put my bicycle on he back.it is not chiting after 175km.so just I did and we cross the sea by ferry and I came to the lodg that Saul who was there and I am too happy to meet him again.we spent few hours to chat and I will be here for few days.as I wrote in news I lost my card reader and I have no picture to put here till time that I can get a new one.
1 June 2007
کو-لانتا و دیدار دوباره با سائول
من می دانستم که سائول در کو- لانتا جزیره ای در غرب است. نقشه ی من نشان می داد که 160 کیلومتر تا آنجا فاصله دارم و ایمیلی به او زدم و گفتم که فرداشب آنجا هستم .بنا براین 8 صبح شروع به رکاب زدن کردم خدارا شکر هوا ابری بود و من هوای خوبی داشتم و توانستم مدت زیادی رکاب بزنم دوازده ساعت تمام که فقط یک ساعت و نیم استراحت کردم و بقیه اش را رکاب زدم.
وای بعد از 135 کیلومتر رکاب زدن که خیلی روز طولانی بود یک تابلو دیدم که تا کو-لانتا 50 کیلومتر فاصله داشتم…اوه. اما تصمیم داشتم که همان روز به آنجا برسم پس به خودم گفتم محمد می تونی به موزیک گوش بدی و به راهت ادامه بدی.درست در نزدیکی ایستگاه قایق ها یک وانت بار برایم نگه داشت و گفت که می تونم دوچرخه مو پشت وانتش بزارم. جای چونه بعد از 175 کیلومتر نبود بنا براین من این کار رو کردم .دریا را با قایق موتوری طی کردیم وبه منزلی که سائول آنجا بود رسیدم و من از اینکه دوباره او را ملاقات می کردم بسیار خوشحال شدم. ما چندین ساعت به گفتگو پرداختیم و من برای چند روزی آنجا خواهم بود.
همان گونه که قبلا نوشته بودم متاسفانه کارت خوان دوربینم را بر اثر شکستگی از دست داده ام و نمی توانم عکسی در این جا بگذارم تا زمانی که یک کارت خوان جدید بخرم